دلتنگیها ودلنوشته های احسان برای فرزان
عاشقانه های دل برای بهترین معشوق دنیا

قایقی خواهم ساخت

خواهم انداخت به آب

دور خواهم شد از این خاک غریب

که در آن هیچ کسی نیست که دربیشه عشق

قهرمانان را بیدار کند

قایق از تور تهی

و دل از آرزوی مروارید

همچنان خواهم راند

نه به آبی ها دل خواهم بست

نه به دریا پریانی که سر از آب بدر می آرند  

و در آن تابش تنهایی ماهی گیران

 می فشانند فسون از سر گیوهاشان

 همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند
  دور باید شد دور
مرد آن شهر اساطیر نداشت

زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود

هیچ اینهتالاری سرخوشی ها را تکرار نکرد

چاله ابی حتی مشعلی را ننمود

 دور باید شد دور

شب سرودش را خواند

نوبت پنجره هاست
 همچنان خواهم خواند

همچنان خواهم راند

پشت دریا ها شهری است

که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است

بام ها جای کبوترهایی است که به فواره هوش بشری می نگرند

دست هر کودک ده ساله شهر شاخه معرفتی است

 مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
 که به یک
شعله به یک خواب لطیف
خاک موسیقی احساس ترا می شنود
و صدای پر
مرغان اساطیر می اید در باد

پشت دریاها شهری است

که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است

 شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند

پشت دریا ها شهری است

قایقی باید ساخت

 

جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 15:50 ::  نويسنده : احسان

 

کجایی سهراب؟؟

آب را گل کردند..چشمها را بستند و چه با دل کردند...

وای سهراب کجایی آخر....؟

زخمها بر دل عاشق کردند..خون به چشمان شقایق کردند....

تو کجایی سهراب..؟؟که همین نزدیکی عشق را دار زدند..

همه جا را سایه ی دیوار زدن..وای سهراب کجایی که ببینی...

حالا دل خوشی مثقالیست...دل خوشی سیری چند؟؟

صبر کن سهراب..قایقت جا دارد؟؟؟؟؟؟

 

جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 15:21 ::  نويسنده : احسان

یکی بود یکی نبود، اونی که بود تو بودی و اونی که نبود من بودم !

یکی داشت و یکی نداشت، اونی که داشت تو بودی و اونی که تو رو نداشت من بودم!

یکی خواست و یکی نخواست، اونی که خواست تو بودی اونی که بی تو بودن رو نخواست من بودم!

یکی آورد و یکی نیاورد، اونی که آورد تو بودی اونی که جز تو به هیچ کس ایمان نیاورد من بودم !

یکی برد و یکی باخت، اونی که برد تو بودی اونی که دل به تو باخت من بودم!

 

یکی گفت و یکی نگفت، اونی که گفت تو بودی اونی که " دوست دارم " رو به هیچ کس جز تو نگفت من بودم!

یکی ماند و یکی نماند، اونی که ماند تو بودی اونی که بدون تو نماند من بودم...

 

 

 

دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 10:56 ::  نويسنده : احسان
یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 10:42 ::  نويسنده : احسان
یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 10:39 ::  نويسنده : احسان

 

              کوچک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم،اکنون که بزرگ شدیم چه دلتنگیم..

              کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش راازنگاهش میتوان خواند...

               اما اکنون اگرفریادهم بزنیم کسی نمیفهمدودل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم

              سکوت پربهترازفریادتوخالیست؟

       

 

سه شنبه 3 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 17:37 ::  نويسنده : احسان

                                      دنیا را  چه بد ساخته اند...

                                              کسی را که دوست داری،

                                   تو را دوست نمی دارد.

                             کسی که تو را دوست دارد

                              تو دوستش نمی داری... .

                                  اما کسی که تو

                        دوستش داری و او هم تو را دوست دارد

                                        به رسمو آیین

                           هرگز به هم نمیرسند این رنج است

              و                          زندگی یعنی این...

 

سه شنبه 3 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 17:16 ::  نويسنده : احسان

 

 

چه خوش خیال بودم که همیشه

فکر میکردم در قلب تومحکومم به

حبس ابد!!!!!!!

یکباره جا خوردم.....!!!!!!!

وقتی زندانبان به یکباره بر سرم فریاد زد:

هی......تو........آزادی........

و صدای گامهای غریبه ای که به سلول

من می آمد.......

جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, :: 21:25 ::  نويسنده : احسان

زندگی بافتن یک قالی

نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده

تو در این بین فقط می بافی

نقشه را خوب ببین

نکند آخر کار قالی ات را نخرند ...

چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, :: 15:56 ::  نويسنده : احسان
درباره وبلاگ

این وبلاگ برای کسیکه عاشقانه دوستدارش بودم وهستم هنوز!!!!وتمام وجودم ازآن اوشد راه اندازی شد. برای اوقاتیکه درکنارش نیستم ودلتنگش میشوم برایش مینویسم.ومیگویم که ان لحظات راکه درکنار ت نیستم ومحبتم رانثارت بنمایم بازهم دلتنگ توام ،قدم به دنیای مجازی بگذاروبدان که عاشقانه دلتنگ دیدارتو ام .بی بهانه بگویم نوشتن را دوست دارم بخاطر تو ای صدف زندگانی ام. اماافسوس ...که مرا شکست... من وباورهایم را... آنقدری که فکرمیکردم مرادوست دارد وبرایش ارزش دارم... نداشتم!!دوست داشتن من سبب گشت تا که....... اومرا به رایگان به غروری کاذب بفروشد... حرمتها شکسته شد ....وبی تردید برای شکستن حرمتها بدان شکل پشیمانی به همراه داشته است... حال آنچه که مانده است...یک دل شکسته ودنیایی غریب مانده است! دنیایی رنگین ازخاطراتیکه باهم داشتیم وارزوهاییکه دوست داشتم با هم به انهابرسیم ... شاید از احساسیکه من درقلب وتمام وجودم به او داشتم هیچگاه بحقیقت به یقین نرسید.شاید میگفت که دوست داشتن من را ازاعماق قلب به یقیین وباور رسیده است... اماگمان میکنم که .... فرزانه ام من به حال وهوای همان روزهای عاشقی اینجا می آیم وعاشقانه بازهم ازاحساسم مینویسم!!!!چون تمام دنیای احسانت بوده ای وهنوزهم آن اولینی !!!...این روزها وشبها وسال به سالی که برمن بگذشت با این باور که نبودنهایمان کنارهم باورشدنی نیست برمن بسیارسخت بگذشت... هنوزهم باورم نمیشود که چگونه رفتارشد با این دل احسانت...
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دلتنگیها ودلنوشته های احسان برای فرزان و آدرس ehsanofarzan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 66
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 72
بازدید ماه : 929
بازدید کل : 235197
تعداد مطالب : 248
تعداد نظرات : 64
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


دریافت کد موزیک

وبسایت جامع یکتاتک